دروغگو
دروغگوی کوچیک من همه چیزو به هم زدی
تیشه آخری رو تو رو بد جای دلم زدی
برات یه قصرساخته بودم ازآرزوهای قشنگ
حیف بود ش که بشکنی شیشه ا ونوتوبا سنگ
جام چشای عاشقم همیشه لبریزغمه
میخونه ها واسه دلم خیلی کمه خیلی کمه
قصه ما به سر رسید اینو تو چشمات میخونم
آخر خوب قصه ها همش دروغه می دونم
حالا میذارم و میرم توی یه روز پاییزی
یادم باشه جبران کنم دروغاتو من یه روزی
گولم زدی اما بدون تو شهر دیو نابلد
گرگه یه روز می خوردت دروغگوی کوچیک بد
شعر از: واتو واتو پرنده تنهای اعجاب انگیز