تلویزیون دوباره فیلم"مسیر سبز"رو نشون داد.البته نمیدونم چه فکری پیش خودشون کردند که نصف فیلم رو حذف کردند .(حرص آدم در میاد!)چقدر این فیلم قشنگه ؛مخصوصآ اونجایی که "پل"داره با "جان کافی " برای آخرین بار حرف میزنه:
خسته ام رئیس، خسته از تنها سفر کردن ،مثل یه چلچله تنها زیر بارون ،خسته از این که هیچکس رو نداشتم که ازم بپرسه از کجا اومد م و به کجا میرم.(الهی من بمیرم!!!)
خیلی قشنگه ،محاله که این قسمتش و ببینم و گریه نکنم. واقعاَ چرا ما آدما عشق و از زندگیمون حذف کردیم؟چرا همدیگه رودوست نداریم ؟یا اگه دوست داریم به خاطر منافع خودمونه. تنهایی هم عجب دردیه.وقتی تنهایی غمهای دنیا برات سنگین تره ،زیبایی هاش هم برات کم رنگ تره.چرا آدمای دنیا تنها میمونن؟پس این همه آدم تو این دنیا چی میخوان ؟دنبال چی می گردن؟چرا تنهایی های ما با این همه آدم پر نمیشه؟دلهای تنها ،دلهای پر غصه که هیچکس رو ندارن.
یه جمله قشنگ هم آخر فیلم داره که میگه: "همه ما به مرگ مد یونیم." واقعاَ راست میگه . بعضی وقتها فقط مرگه که میتونه به همه دردها وحتی تنهایی ها پایان بده.
چقدر بده که مسیر سبز بعضی آدمها فقط پر از تنهاییه!