نویسنده :
واتوواتو
|
|
یه روزی ماهی یاد تو ،تو تنگ دلم این طرف و اون طرف می رفت . وقتی بالا و پایین میه روزی ماهی یاد تو ،تو تنگ دلم این طرف و اون طرف می رفت . وقتی بالا و پایین می پرید دلم می لرزید .توی تنگ دل من بود که یاد تو زنده مونده بود .هر شب و هرشب حباب های کوچیک وگرد دلمو قلقلک میدادند که بهت فکر کنم و پیش خودم بگم که دوست دارم و حس کنم که عشق ، تو همه رگهای تنم جاریه. ماهی کوچولوی تو هم خونه قشنگشو دوست داشت وهیچ وقت از اون بیرون نمیرفت.تا اینکه ماهی کوچولو به فکر رهایی افتاد و فکر کرد اونجا اسیره.رفتن تو تنگ ماهی رو شکست . رفتی .خیلی برات ساده بود .تنگ دل من شکست .ماهی کوچولوی یاد تو هم توی این تنگ شکسته کم کمک میمیره .... یاد تو هم می میره ....یاد تو هم می میره .... فراموشت میکنم....مطمئن باش. به همون سادگی که رفتی....
|
|
سه شنبه 84/4/28 ساعت 5:47 عصر
|
|
|
|